فهرست میراث ناملموس ایران در یونسکو
مهارت های سنتی قالیبافی درکاشان
شهر کاشان در دوران شاه عباس کبیر مرکز بافت قالی های درباری بود و به دستور شاه کارگاه های قالی بافی در این شهر برپا شد. قالی های ابریشمی، نقره باف و زرباف که به نام قالی شاه عباس معروف است به این محل نسبت داده می شود. از لحاظ تاریخی قالی کاشان به دو دوره ی تاریخی تقسیم میشود: یک دوره ی طلائی و یک دوره که پس از تعطیلی حدود دو قرن کارگاه های قالی بافی این شهر آغاز به کار کردند.
قدیمی ترین قالی های کاشان را متعلق به قرن یازدهم هجری میدانند؛ این قرن را همچنین عصر طلایی صنایع کاشان نامیده اند. از ویژگی های فرش کاشان، بافت بسیار ریز و ظریف است و همین ویژگی باعث می شود نقش های به کار رفته حالت برجسته داشته باشند. زمینه ی اکثر قالی ها لاکی با حاشیه هایی به رنگ سرمه ای است. با وجود اینکه امروزه قالی کاشان در اندازه و ابعاد مختلفی بافته می شود، شهرت آن به علت بافت قالی در ابعاد سجاده ای است. طرح هایی که در قالی کاشان استفاده می شود از طرحهای قالی های اصفهان اقتباس شده است، که از معروف ترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ترنج، محراب، گلدانی و درختی، شکارگاه، بته جقهای، سجادهای و فرش پنج پر.
گره قالی کاشان فارسی باف، و پشم مورد استفاده در این قالی پشم مرینوس است؛ حدود 120 سال قبل در زمان حکومت قاجار مردی به نام ملاحسن در شهر کاشان واردکننده ی پشم مرینوس بود که پس از مواجه شدن با رکود صنعت، پشم های باقیمانده را به کمک همسرش به قالی تبدیل کرد و از آن زمان استفاده از پشم مرینوس در بافته های این منطقه مرسوم است؛ به دلیل مرغوبیت این پشم قالی های دستباف کاشان سطحی بسیار نرم و مخملی دارند.
رنگرزی نخها یکی از صنایع دستی مرتبط با قالی بافی کاشان است که به صورت گیاهی انجام میشود؛ پوست گردو، پوست انار و برگ انگور از جمله گیاهانی است که برای رنگرزی پشم ها استفاده می شوند.
عباس کاشانی در وصف رنگ های قالی کاشان چنین سروده است: "قالی کاشان بهشت رنگهاست / رنگهایش نغمۀ آهنگ هاست."
قالی کاشان در سال 2010 میلادی به فهرست میراث فرهنگی و معنوی بشر یونسکو افزوده شده است.
ردیف موسیقی ایرانی
موسیقی ایران، با نام های موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی کلاسیک ایرانی و گاهی با عنوان موسیقی دستگاهی شناخته می شود. در حقیقت این هنر طی سالها سینه به سینه و از استاد به شاگرد منتقل میشده و آنچه که امروزه تحت عنوان موسیقی سنتی ایران در دسترس ماست حاصل ممارست، فداکاری و تلاش مردان و زنان بزرگی است.
مناطقی مانند افغانستان، پاکستان، ترکیه، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و یونان از جمله کشورهایی هستند که متاثر از موسیقی ایران بوده اند و در گذر زمان آنها نیز بر موسیقی ایرانی تاثیر گذاشته اند. ردیف های موسیقی اصیل به عنوان نخستین پرونده ی مستقل ایران در فهرست میراث معنوی جهانی در سال 2009 (مهر ماه 1388) ثبت شده است.
پیشینه ی این هنر در ایران به سال های قبل از میلاد میرسد. مهرنگاره ی(stamp seal) کشف شده از تپه ی چغامیش دزفول، با قدمت 3400 سال، دسته ایی نوازنده را نشان میدهد که هر کدام مشغول نواختن سازی هستند چنگ، شیپور و تنبک سازهای نقش شده در این اثر است. کشف این سنگ نگاره و آثار مشابه دیگر در این خطه گواه فعال بودن خنیاگران (نوازندگان) بسیاری در ایران کهن است. از منظر تاریخی، موسیقی ایران را به دوران پیش از اسلام و پس از اسلام طبقه بندی کرده اند. موسیقی سنتی ایران از دستگاه ها، مقام ها، گوشه ها، آوازها و فرم های منحصر به فرد خود ساخته شده که امروزه شامل هفت دستگاه و شش آواز است. دستگاه شور، دستگاه سه گاه، دستگاه چهارگاه، دستگاه همایون، دستگاه ماهور، دستگاه نوا و دستگاه راست پنجگاه، "هفت" دستگاه ردیف موسیقی سنتی ایرانی هستند.
آوازها را همچنین میتوان یک دستگاه کوچک و مختصر در نظر گرفت؛ آواز ابوعطا، آواز دشتی، آواز افشاری، آواز بیاتترک، آواز اصفهان، آواز بیاتکرد و آواز شوشتری از معروف ترین آوازهای این مرز و بوم است. از مهم ترین سازهای ایرانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: نی، سرنا، دف، طبل، کرنا، تار، سه تار، نیانبان، دودوک (بالابان)، دو تار، کمانچه، قیچک، قانون، شورانگیز، تمبک، عود، دایره، دهل، نقاره، قرهنی، دیوان و زنگ. مناطق و اقوام مختلف ایران نیز هر کدام موسیقی مخصوص و ویژه ی خود را دارند؛ موسیقی کردی (از قدیمیترین موسیقی های دنیا)، موسیقی بلوچی، موسیقی ترکی آذربایجان، موسیقی بختیاری، موسیقی خراسان، موسیقی قزوین، موسیقی جنوب ایران، موسیقی گیلکی، موسیقی مازندران، موسیقی لرستان، موسیقی تالش، موسیقی بندری، موسیقی ایلامی، موسیقی قشقایی و موسیقی محلی فارس از موسیقی های مطرح بومی محلی ایران است.
موسیقی بخشی های خراسان(Music of the Bakhshies of Khorasan)
نوازندگان و خوانندگان شمال خراسان شامل سه گروه عاشق ها، بخشی ها و لوطی ها می شوند؛ که با نواختن سازهایی چون کمانچه، دوتار، دهل، سرنا، قوشمه و نی متناسب با هر رویداد تاریخی یا فرهنگی آهنگی می سازند. هر گاه آفت به جان گوسفندان می افتاد، آهنگ هایی چون "لاله زار" و اگر دشمن حمله می کرد، آهنگ های عاشقانه ایی مانند "الله مزاره" شکل می گرفت: "الله مزاره، مزاره وا چه روزگاره / الله مزاره، مزاره غریب روزگاره/ الله مزاره، مزاره عاشق گنهکاره".
در این میان، بخشی ها دوتار نوازانی هستند که مجموعه ای از اخلاق، عرفان، شعر و ادبیات را سینه به سینه و نسل به نسل تا به امروز برای مردم روایت می کنند. اکثر بخشی ها در خراسان شمالی و به ویژه در شهرهای قوچان، بجنورد، شیروان و متمرکز هستند؛ به گفته ی برخی در هر روستای منطقه 4 تا 5 بخشی وجود دارد. موسیقی بخشی به علت حضور اقوام کرد و ترک و فارس در این خطه ی خراسان با موسیقی جنوب و شرق این استان متفاوت بوده و ویژگی های ترکی و کردی آن بارزتر است؛ موسیقی کردی (کرمانجی) اغلب شادتر و بزمی تر و موسیقی قوچان (ترکی) عرفانی تر است.
دوتارِ بخشی ها مفاهیم عمیقی در خود نهفته دارد و هر سیم تار نماد و داستانی را روایت میکند: داستان خلقت آدم و حوا، شب و روز، بهشت و جهنم. بخشی ها به مقامهای موسیقی بسیاری تسلط دارند و برای هر مراسم مانند عروسی، بدرقه، استقبال، عید نوروز و غیره مقام خاصی میخوانند؛ مهم ترین مقام های رایج در شمال خراسان عبارتند از: نوایی، تجنیس (قیامت)، گرایلی، شاختایی و بلبل، که هر کدام از قسمتها و شاخه های متعدد تشکیل شده است.
بخشی ها علاوه بر نواختن ساز در سرودن شعر و ساختِ سازهای مخصوص خود نیز تبحر دارند. در فرهنگ عامیانه مردم شخصی را بخشی میدانند که در نوازندگی، خوانندگی، داستان گویی و شعرخوانی ماهر باشد و از نظر آگاهی و عرفان به درجات بالایی رسیده باشد، در واقع آنها بخشی بودن را موهبت و مقامی از طرف خداوند میدانند. از سرشناس ترین بخشی ها میتوان از خان محمد قیطاقی، احمد قلی احمدی، محمد حسین یگانه، حاج قربان سلیمانی، علیرضا سلیمانی، علی غلامرضایی آلمهجوقی و اولیا قلی یگانه نام برد. به تاریخ 1389 هجری موسیقی بخشی های شمال خراسان در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
نقالی، داستان سرایی نمایشی در ایران
نقالی یا پرده خوانی از آیین های کهن ایران زمین است که با گذر زمان دستخوش تحولاتی چند شده است. ریشه های این آیین را با تمرکز بر ریشه ی لغوی اش، که به معنای قصه خوانی است، باید در دوران اشکانی و گوسان هایی جستجو کنیم که به بازگو کردن قصه های حماسی شهره بودند. اگر چه سنتهای مشابه دیگری نیز به صورت داستان سرایی توأم با موسیقی، عمدتاً با تکیه بر داستان های قومی، ملی و حماسی در دوران ساسانی وجود داشت، امروزه مراد ما از آن چیزی که نقالی میخوانیمش، آیینی است که عمدتاً در دوران اسلامی رواج چشمگیری یافته است و نمیتوان آن را منفک از اعتقادات و تعلقات دینی و مذهبی اش بررسی کرد.
در دوران اسلامی نقالی علاوه بر خواندن داستان های حماسی شاهنامه، نقل حکایت های اخلاقی مولانا و حتی داستان های مشهور عاشقانه ایرانی چون لیلی و مجنون و خسرو و شیرین، عمدتاً به معنای بازگو کردن داستانها و روایت های مذهبی، خاصه در رابطه با واقعه ی کربلا و ظهرعاشوراست. از این رو، میتوان پیوند میان این آیین را با گونه های ادبی چون مقتل نویسی برجسته دید؛ چرا که این شیوه مسبب شکل گیری آیین هایی مشهور در رابطه با واقعه ی کربلا شد، که درمیان آنها میتوان به روضه خوانی، که گونه ای نقالی مذهبی قلمداد می شود، اشاره کرد.
روضه خوانی ریشه در مقتل مشهور حسین واعظ کاشفی به نام روضه الشهدا دارد که در 908هـ.ق. مقارن با آغاز عصر صفوی در ایران، سروده شد و زیربنای تمامی روضه خوانی های شیعی و به تبع آن تعزیه و شبیه خوانی، در سراسر کشور است.
آیین باشکوه نقالی در ایران علاوه بر وجه ی موسیقایی، فن بیان و مهارت کلامی بالای «نقال»، حافظه ی قوی و تسلط وی بر داستان های کهن حماسی، اخلاقی و مذهبی، همواره با یک عنصر تصویری نیز همراه بوده و به موازات این شیوه ی بیانی گونه های مختلف نقاشیِ نقالی نیز در اقصی نقاط ایران ظهور یافته است. به عقیده ی مورخین، ریشه ی این نوع نقاشی ها به دوران آغاز اسلام و وجود پرده های مذهبی برمی گردد.
آل بویه، که از شیعیان معتقد ایرانی بودند، اولین گام را برای ایجاد پرده های نقاشی مذهبی مخصوصاً مضامین عاشورایی برداشتند و به ترویج آن پرداختند. پس از آن، در عصر صفویه هنگام حمله ی شاه اسماعیل به هرات برای سرکوبی ازبکان، از پرده های عاشورایی برای تهییج سپاهیان شیعه ی ایرانی استفاده کردند.
سفرنامه های این دوران نیز از وجود فردی با عنوان قضیه خوان در دربار شاه صفی خبر میدهند که به نقلِ کردار شاهان کهن و معاصر ایران زمین، توأم با حرکات نمایشی و مهیج، می پرداخت.
در میان انوع مختلف نقاشی های عامیانه ی مذهبی و روایی، نقاشی قهوه خانهای قاجار پیوند تنگاتنگی با آیین نقالی دارد؛ برخی برآنند که تحول آیین روضه خوانی از شکل سیار صفوی به شکل ثابت قاجار در حسینیه ها و تکیه ها، ریشه ی شکل گیری این نوع نقاشی های قابل حمل است که شمایل یا پرده نام داشت و از محصولات تعزیه تلقی میشد؛ بنابراین، این آیین همراه با کاربرد نقاشی ها را شمایل گردانی یا پرده داری نیز می نامند.
نوروز
نوروز اولین روز سال نو ایرانیان و برخی از کشورهای همجوار ایران است. در لغتنامه دهخدا در تعریف نوروز چنین آمده است: "روز اول ماه فروردین، که رسیدن آفتاب به برج حمل است؛ و ابتدای بهار و به معنی روز نو است. گویند خدای تعالی در این روز آدم را آفرید و هر هفت کوکب در اوج گردش بودند، در این روز حکم شد که به سیر و دور درآیند.
جشن نوروز یا عید نوروز یا جشن فروردین یا جشن بهار، بزرگ ترین جشن ملی ایرانیان است که نخستین روز فروردین ماه و اول سال شمسی آغاز میشود". زمان دقیق پیدایش و آغاز جشن نوروز بر ما معلوم نیست و بر اساس اسناد و شواهد پیشینه ی این جشن به هزاره های قبل از میلاد مسیح می رسد. در متون و اشعار شاعران بزرگ ایرانی بارها و بارها نام نوروز ذکر شده است: آنجا که فردوسی بزرگ می گوید همه ساله بخت تو پیروز باد/ همه روزگار تو نوروز باد. و یا در آنجا که خیام میگوید: چهره ی گل نسیم نوروز خوش است/ در صحن چمن روی دلافروز خوش است.
همگی نشان از اهمیت این مراسم باستانی دارد. درگذشته جایگاه نوروز ثابت نبوده است و آنچه که امروزه نوروز مینامیم مرهون دستور جلال الدین ملکشاه سلجوقی است که تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله حکیم عمر خیام را برای تهیه تقویم ایرانی گرد هم آورد و با انجام دادن محاسبات دقیق جایگاه نوروز در اول فروردین ماه ثابت شد و موفق به تهیه ی تقویم معروف جلالی شدند که بنا به این گاهشمار هر چهار سال یک بار روزهای سال به جای 365 روز برابر 366 روز در نظر گرفته می شود. این تقویم در سال 392 هجری تصویب شد.
مهم ترین نماد عید نوروز سفره هفت سین است؛ که یکی از از مهم ترین رسوم رایج در مناطق مختلف ایران و از آیین های مشترک در بین تمامی اقوامی است که نوروز را جشن می گیرند. در این سفره هفت چیز که با حرف سین آغاز میشوند نظیر: سماق، سیر، سِنجِد، سَمَنو، سکه، سرکه و سبزه است که هر یک دارای نمادی از عشق، محبت، زندگی، برکت، سلامتی، رزق و روزی است. در سفره ی هفت سین همچنین کتاب مقدس مسلمانان، قرآن، آیینه، سیب، ماهی قرمز در تنگ آب، شمع، تخم مرغ های رنگی، گلِ سنبل و همچنین کتاب غزلیات حافظ و شاهنامه ی فردوسی جایگاه ویژه ای دارد.
همگی اعضای خانواده بر گرد این سفره آغاز نوروز را جشن میگیرند. غذای مخصوص روز عید سبزی پلو ماهی است. به سال 2009میلادی (1388شمسی) جشن نوروز در فهرست میراث فرهنگی و معنوی یونسکو به ثبت رسیده است.
هنر ساختن و نواختن کمانچه
کمانچه یکی از سازهای اصیل وکهن ایران است که تاریخچه ی طولانی دارد. از قرن های اولیه ی هجری نام آن در برخی اشعار و متون آمده است. نخستین نشانه ی تاریخی کمانچه مربوط به کتاب موسیقی الکبیر اثر ابونصرفارابی در سده ی چهارم هجری است. او در این کتاب از کمانچه با نام عربی آن رباب یاد میکند. عده ای بر این باورند که کمانچه تکامل یافته ی ساز رباب است.
در اشعار برخی مانند مسعود سعد در قرن هشتم هجری نام این ساز ذکر شده است و در نقاشی های تالار چهلستون اصفهان (دوره ی صفویه) نوازنده ی کمانچه مشاهده می شود در دوره ی صفویه این ساز یکی از معتبرترین سازهای ایرانی به شمار می رفته است. کمانچه از خانواده ی سازهای زهی-آرشه ای است. جنس قسمت های مختلف آن پوست، استخوان و فلز است، که از سه قسمت کاسه، دسته و پایه تشکیل شده است؛ کاسه یا شکم این ساز تولید کننده و مخزن صدا است. کمانچه ابتدا سه سیم داشته و از دوره ی قاجار سیم چهارم به تقلید از ویولن به آن اضافه شده است.
کاسه ی کمانچه را در گذشته با صدف و خاتم کاری تزیین میکردند چوب کاسه را معمولا از چوب گردو و افرا می ساختند و امروزه بیشتر از چوب توت استفاده میشود روی کاسه را پوست میکشند و خرک و سیم ها روی آن نصب می شود. کمان یا آرشه از چوب باریکی ساخته می شود که به دو سر آن تارهایی از موی اسب متصل است. کمانچه در حالت نشسته نواخته میشود نوازنده ی ساز آن را به شکل عمودی در دست چپ می گیرد و با دست راست آرشه را به شکل افقی بر روی سیم ها میکشد.
در دوره ی مظفرالدین شاه قاجار نواختن ویولن در ایران رواج یافت و سبب شد که اکثر نوازندگان، کمانچه را کنار گذاشتند و به نواختن ویولن روی آوردند؛ و برای مدتی نسبتا طولانی ساز کمانچه مهجور واقع شد تا اینکه در سال 1332 با تلاشها و تعالیم علی اصغر بهاری و پخش شدن تکنوازی کمانچه برای نخستین بار توسط ایشان از رادیوی ملی سبب سازِ علاقه مندی روزافزون مردم به کمانچه و آموزش و مطرح شدن این ساز شد. امروزه کمتر گروه موسیقی سنتی را میتوان یافت که در آن نوای کمانچه به گوش نرسد. از شاخص ترین نوازندگان کمانچه ایران میتوان از علی اصغر بهاری، کیهان کلهر، رحمت الله بدیعی، مجتبی میرزاده و اردشیر کامکار نام برد. به سال 1396 شمسی هنر ساختن و نواختن کمانچه در فهرست میراث معنوی یونسکو ثبت شد.
آیین های پهلوانی یا زورخانه ای
ورزش زورخانه ای یا پهلوانی یک هنر رزمی است که بیان کننده ی باورهای اسلامی، عرفانی و باستانی ایران است. این ورزش سنتی توسط ده تا بیست مرد انجام میشود و در دسته ی ورزش های نمایشی همانند ژیمناستیک قرار می گیرد. به محل اجرای این ورزش زورخانه میگویند که فضایی است سرپوشیده، برخی این بناها را شبیه به عبادتگاه های دوران باستان ایران میدانند. از نگاه تاریخی تاسیس اولین زورخانه را به پهلوان نامدار ایرانی پوریای ولی در سال 772 هجری قمری نسبت میدهند اگرچه که پیشینه ی این ورزش به دوران باستان می رسد.
درب زورخانه ها کوچکتر و کوتاهتر از سایر درها ساخته می شود و علت این امر چنین است که افراد برای ورود باید تواضع داشته و خم شوند. سقف بنا همانند مساجد و سایر بناهای مذهبی و تاریخی بلند و گنبدی تعبیه شده و محل انجام حرکات ورزشی در یک گودی هشت ضلعی است که حدود 70 سانتی متر پایینتر از سطح زمین قرار دارد، دور تا دور فضای گود نیز جایگاه تماشاگران و ابزارآلات ورزشی است.
روند کار به این شکل است که گروهی از مردان با به تن کردن لباس های مخصوص پهلوانی در گودی زورخانه حاضر می شوند و حرکاتی رزمی به شکل گروهی و یا فردی اجرا می کنند در تمام این مراحل شخصی به نام مرشد به همراه ضرب که مهمترین ساز و موسیقی این مراسم است با خواندن اشعار پهلوانی، حماسی یا دینی ریتم اجرای ورزشکاران را مدیریت میکند مرشد نمادی از استاد و پیر در عرفان ایرانی است که تعالیم اخلاقی و اجتماعی را در حین اجرای مراسم یادآوری و بازخوانی میکند.
از وسایل و ابزار زورخانه میتوان به انواع میل، کباده، سنگ و تخته شنا اشاره کرد از این رو بعضی ورزش زورخانه ای را قدیمیترین ورزش بدنسازی جهان میدانند اما نکته ی قابل توجه این است در گذشته کسانی که به این ورزش روی می آوردند ضمن اجرا و آموزش حرکات ورزشی روحیه ی جوانمردی، بخشندگی، مروت، کمک به تنگدستان و دیگر صفات پهلوانی را نیز می آموختند. امروزه 500 زورخانه در ایران وجود دارد که در شهری مانند تهران 50 زورخانه ی فعال مشغول به کار است. ورزش زورخانه ای در سال1389 در فهرست میراث معنوی یونسکو از سوی ایران به ثبت جهانی رسید.
مهارت ساخت و نواختن دوتار
دوتار " Dotār" در نوع خود کهن ترین ساز زهی ایران، بلکه تمام خاورمیانه و آسیای مرکزی، به شمار می رود. تصویر این ساز در یرخی از حجاری های چندین هزار ساله موجود است و در کتبی که به زبان پهلوی تالیف شده نام این ساز به عنوان تنبور و یا تمبور آمده است.
در روایات تاریخ افسانه ای ایران (عصر پیشدادی و کیانی شاهنامه) و در متون تاریخی (عصر ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی) به برخی از سازها، آهنگ ها و سرودها اشاره شده است. در شاهنامه فردوسی در بخش پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران آمده است: "نشست از بر چشمه فرخنده پی یکی جام زر دید پُر کرده می/ ابا می یکی نیز طنبور یافت بیابان چنان خانه ی سور یافت" افزون بر این در متون پهلوی و داستان های بازمانده از عهد باستان به نام برخی از سازهای متداول که امرزوه می شناسیم برمی خوریم از جمله در رساله ی پهلوی "ریتک و خسرو" آمده است "شاهنشاه پرسید که از خنیاگری ها کدام خوشتر و بهتر است؟ ریتک گفت این چند خنیاگر همگی خوش و نیکویند "چنگ سُرای، تنبور سُرای، بربط سُرای، نای سُرای." به طوری که از لابه لای متون کهن تاریخ و ادب فارسی پیداست عمر این ساز به بیش از شش هزار سال می رسد.
قدما در آثار کتبی خود دوتار را دو نوع دانسته اند و در اکثر نوشته ها به دو گونه ی مهم یعنی دو تار خراسانی و دو تار بغدادی اشاره کرده اند. ابونصر فارابی فیلسوف و دانشمند بزرگ ایران پایه ی تحقیقات موسیقی خود را بر دوتار (تنبور) خراسانی استوار کرده است و در کتاب معروف و عظیم خود موسیقی الکبیر باب مستقلی را به تشریح علمی این ساز اختصاص داده است.
این ساز همان طور که از نامش برمی آید دارای دو سیم است و معمولاً آن را با ناخن و گاهی با زخمه می نوازند. امروزه نواختن و ساخت دو تار در مناطق شرق و شمال خراسان، مناطق ترکمن نشین، کتولِ استان گلستان و شرق مازندران رواج دارد و در واقع می توان دوتار را سازِ مخصوص نواحی شمال شرق ایران دانست. برای ساخت دوتار معمولاً از چوب درختان توت، زردآلو، عناب و گردو استفاده می شود و در گذشته به جای سیم از ابریشم استفاده می شده است.
حاجی قربان سلیمانی که معروف ترین دوتار نواز ایران است سیم زیرِ ساز خود را مونث (حوا) و سیم بَم خود را مذکر (حضرت آدم) توصیف می کرد. از دیگر دوتارنوازان زبده ی شرق ایران می توان از نظر محمد سلیمانی، عبدالله سروراحمدی، غلامعلی پورعطایی و عثمان محمد پرست نام برد.
مهارت ساخت و نواختن دوتار ایرانی در تاریخ آذر 1398 خورشیدی در فهرست آثار ناملموس جهانی یونسکو قرار گرفت.
دانش ساخت لنج
لنج سازی و قایق سازی از قدیمی ترین صنایع بومی جنوب ایران به شمار میرود و سابقۀ آن به دوره افشاریه میرسد. هر چند با کشف آثار باستانی دوره ساسانی در سرزمین مغولستان امروزی و کشف بنادر اشکانی و ساسانی قدمت دریانوردی ایران را میتوانیم بسیار کهنتر بدانیم. ساکنان ساحل شمالی خلیج فارس برای سفرهای دریایی، تجارت، ماهیگیری و صید مروارید از لنج های دست ساز خود استفاده می کنند؛ و در گذشته با لنج های بادبانی به شهرهای بمبئی، بصره و کشورهای شرق آفریقا و تانزانیا سفر یکساله و تجارت میکردند. این صنعت دارای پیشینه ی فرهنگی غنی است؛ شعرهایی که زنان به هنگام بازگشت از دریا میخوانند و یا آوازهای قایقرانان به هنگام کار را میتوان میراث ناملموس این صنعت قلمداد کرد.
لنج سازی در طول تاریخ مانند اکثر حرفه ها و هنرهای کهن، نسل به نسل و از پدر به پسر منتقل میشده است. لنج ها را ذهنی و بدون نقشه میسازند نقشه اولیه را لنجسازان از پدرانشان، و پدرانشان از پیشینیان خود آموخته اند. هر آنچه در این هنر و صنعت هست به شکل تجربی انتقال یافته است. جنس لنج های قدیمی از چوب های جنگلی مقاوم به رطوبت، تنه درختان محلی مانند کرت، کهور، کنار، تنه ی درختان غیر محلی مانند توت و چنار و همچنین یک نوع چوب مرغوب هندی به نام "سای" که برای بدنه کشتی استفاده میشود، بوده است.
بندرکنگ، بندرلنگه و بندرتاریخی لافت (در جزیره قشم ) از مراکز عمده ی لنج سازی در گذشته بوده اند. در حال حاضر بیشتر لنجها در شهر قشم، کولقان، درگهان، رمچاه، سوزا، لافت، دولاب و گوران ساخته میشود. استادکاران پس از ساخت لنج ها درزهای آن را قیراندود میکنند و با این کار منافذ لنج ها بسته و راه نفوذ آب به درون آن گرفته میشود. "دانش ساخت و دریانوردی با لنج سنتی خلیج فارس" به سال 2011 میلادی به عنوان هشتمین میراث ناملوس ایرانی به ثبت جهانی رسید.
فرهنگ پخت و تقسیم نان لواش کایرما جوپکا یوفکا
تاریخچه ی پخت نان به هزاره های خیلی قبل میرسد. در ابتدا انسان دانه هایکوبیده شده غلات مختلف را با آب مخلوط میکرد و خمیر حاصل را روی سنگهای داغ میپخت و با گذر زمان و پی بردن به فوت و فنهای شیوه ی پخت نان نیز کامل تر شده است. تمدن ها و فرهنگ های مختلف نان های متفاوتی را تولید میکنند. نان لواش یکی از نان های قدیمی خاورمیانه است و امروزه در کشورهایی همچون ایران، ارمنستان، جمهوری آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکیه هنوز مورد استفاده قرار میگیرد؛ و به دو شکل سنتی و صنعتی تهیه میشود.
نان لواش یک نان نازک و ترد است، به قطر سه میلیمتر و از خمیر فطیر یا خمیر کم درآمده پخته می شود. در ایران به این نان، نان تنوری یا نان تافتون هم میگویند؛ و در کشورهای ذکر شده به اسمهای کایرما، جوپکا و یوفکا نیز شناخته میشود.
برای ساخت این نان حداقل به سه نفر نیاز داریم که هر یک از افراد مسولیت بخشی از پخت نان را بر عهده دارند و اکثراً این کار بر عهده ی زنان بوده است. در مناطق روستایی این نان به همان شیوه ی خیلی قدیمی تهیه می شود و همسایگان در تهیه نان به یکدیگر یاری می رسانند. در شیوه ی سنتی نانِ لواش، تنور در دل زمین حفر شده است خمیر را بر روی سطح گردی از جنس فلز یا چوب که به وسیله ی پارچهای پوشانده شده پهن میکنند و سپس به دیواره های تنور از قبل روشن شده میچسبانند.
در بعضی مناطق ایران و آذربایجان برای متبرک کردن روز عروسی از این نان استفاده میکنند و نان را بر روی شانه ی عروس قرار میدهند . در کشورهای قزاقستان و قرقیزستان در مراسم تشیع جنازه این نان طبخ و خیرات میشود و با پخش کردن این نان در میان مردم آرزوی بخشایش برای فرد درگذشته میکنند.
نان لواش در سال 1396 شمسی به شکل فرهنگ مشترک کشورهای ایران، جمهوریآذربایجان، ترکیه، ارمنستان، قرقیزستان، قزاقستان به عنوان میراث معنوی و ناملموس یونسکو به ثبت رسیده است.
مهارت های سنتی قالی بافی در فارس
یکی از هنرهای مهم خطه ی فارس که آوازه جهانی دارد قالی است که به قالی شیراز نیز معروف است. تار و پود اکثر قالی های قدیمی فارس از پشم بافته شده است و تمامی قالی های تولید شده ی این استان درهمه ی مراحل تولید به دست زنان هنرمند عشایر بافته می شود؛ شیوه ی بافت این فرش ها در هر ایل و طایفه متفاوت است با این حال همه ی بافته های این خطه به جز گبه ی دورو با دارهای افقی (زمینی) بافته میشود علت استفاده از این دار خاصیت قابلحمل بودن آن توسط چهارپایان است.
ابزار بافندگان فارس مانند سایر مناطق دفین، قیچی و چاقو است که چاقو جایگزین قلاب در بافته هایی با دارهای عمودی است. معروف ترین ایلات فارس، قشقایی، خمسه، بویراحمد و لرهای ممسنی هستند؛ ایل قشقایی بزرگترین ایل فارس و حتی ایران به شمار میرود که پیشینه ی تاریخی چند صد ساله دارد. نقشه ی تمام بافته های داری این منطقه ذهنی است و در طی قرنها از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. همچنین، هر دو نوع گره فارسی و ترکی در این منطقه رواج دارد که با توجه به ایل و منطقه ی موردنظر گره و نقش قالی متفاوت است.
نقشمایه هایی که بیش از همه در قالی های فارس به چشم میخورد از این قرار است: نگاره های مرغی و کله مرغی، نقشمایه های گیاهی، نگاره های بته ای، نقوش جانوری، سواستیکا (گردونه ی خورشید) انواع گل، ستارگان، شکلهای شطرنجی، نقشمایه های دندانه دارِ برگ یا ماهی و آرایه های چهاربازویی میانه ترنج.
قشقایی ها همچنین طرح خاصی که گبه های شیری نامیده میشود میبافند که در این گبه به طور معمول یک یا دو شیر یا چند شیر در ردیف های موازی دیده می شود که با توجه به اهمیت و پیشینه ی تاریخی، مذهبی و سنتی "نقش شیر" در این منطقه میتوان طرح و بافت گبه های شیری را از ابداعات ایل قشقایی دانست. با وجود تفاوت های طرح و بافت قالی های شیراز و پراکندگی ایلات ویژگی های مشترکی در قالی های این منطقه مشاهده می شود که از این میان میتوان به غالب بودن سبک هندسی بر تمام نقش ها، عاری بودن زمینه ی اکثر قالی ها از لچک، غلبه ی رنگ های پخته و تیره به رنگ های روشن و بافت نرم و شل اشاره کرد.
قالی فارس در سال 2010 در فهرست میراث فرهنگی و معنوی بشر یونسکو ثبت شده است.
چوگان
«چوگان» ورزشی گروهی، با قدمت بالا در ایران است که به سبب رواج آن در میان پادشاهان و بزرگان به ورزشی اشرافی مشهورگردیده است. این بازی از حدود ۶۰۰ قبل از میلاد در ایران شکل گرفته و از دوره ی هخامنشیان انجام می شده است. چوگان در ابتدا تفریحی جهت نمایش استعداد اسب های جنگی سوارکاران نظامی ایرانی به شمار می رفت. شاه عباس نیز در قزوین و اصفهان (میدان نقش جهان) به این بازی می پرداخت. چوگان در ایران پس از صفویان کمکم رو به فراموشی رفته و در زمان پهلوی، در ارتباط با اروپاییان، دوباره مورد توجه قرار گرفت، ولی مانند گذشته رواج نیافت. هم اکنون از سوی کمیته ی بین المللی المپیک به عنوان یکی از ورزش های جهانی شناخته شده است. نام «چوگان» برگرفته از چوبی است که برای انجام این بازی استفاده می شود و مهارت بازیکنان در زدن گوی با چوگان، اسب سواری و هماهنگی و حفظ تعادل در بازی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
چوگان به دو صورت بر روی زمین مستطیل شکل چمنی و زمین مانژی با ابعادی متناسب با کشوری که در آن چوگان اجرا می شود، انجام می گیرد. اندازه ی میدان های چمن ١٦٠ × ٣٠٠ یارد ( ١٤٦×٢٧٠ متر ) است. در دو سوی میدان دروازه ها قرار می گیرند که فاصله ی بین دو ستون آن ها 8 یارد (7 متر و 30 سانتیمتر) است. بازیکنان سوار بر اسب با چوبی از جنس خیزران در اندازه های متفاوت متناسب با بلندی اسب و سوارکار از ۱۲۰ تا ۱۴۰ سانتیمتر به «گویی» از جنس چـوب یا پلاستیک به قطر ٢٥/٣ اینچ (٨ ســانتی متر) و وزن ٧٥/٤ اونس (١٤٠ گـرم) ضربه وارد کرده و در صورتی که گوی از میان دو ستون دروازه ها با هر ارتفاعی عبور کند امتیاز محسوب می شود. مسابقه ی چوگان می تواند در ۴ یا 6 بخش زمانی (چوکه) 7 دقیقه و 30 ثانیه برگزار گردد. زمان استراحت مابین هر چوکه ۴ دقیقه است به استثنای چوکه ی دوم و یا سوم که در آن زمان استراحت ١٠ دقیقه است.
هنگامی که بازیکنی به سمت جهتی که توپ در آن پرتاب شده است می تازد، در صورتی که توپ در سمت راست او باشد تقدم با اوست. در این صورت هیچ بازیکنی اجازه ی سد راه او را ندارد، مگر آن که در فاصله ی معقولی قرار گیرد که هیچ جای خطر نباشد. نگهداری از ساق دست ها و پاهای اسب به وسیله ی بانداژ کردن آن ها در بازی چوگان اجباری است. کوبیدن چوگان به پای اسب ها، زدن ضربه از جهت مخالف (سمت چپ)، زدن گوی در میان دست و پای اسب و حریف و غیره، جزء خطاهای این بازی به شمار می روند. جریمه ی خطاها نیز طبق قوانین و مقررات بازی متفاوت است و با زدن ضربه ی آزاد روی دروازه از فواصل مختلف صورت می گیرد.
در ابتدای شروع مسابقه ی چوگان، هر دو تیم چهارنفره با پوشش و لوازم ضروری این بازی نظیر کلاه ایمنی مخصوص چوگان، دستکش، شلاق چوگان، چکمه ی سوارکاری بدون بند و زانوبند در میانه ی زمین و پشت خط میانی صف آرایی می کنند. نفر اول (مهاجم) وظیفه ی حمله و نیز کمک به مدافع را دارد. نفر دوم (مهاجم) که وظیفه ی او در دفاع مهم تر است، نفر سوم (معمولاً بهترین بازیکن تیم) وظیفه ی تبدیل حرکات دفاعی را به ضد حمله و نفر چهارم (مدافع) وظیفة دور کردن توپ از دروازه را عهده دار است. پس از قرارگیری بازیکنان در زمین، داور توپ را از فاصله ۶/۴ متری به میان آنان پرتاب میکند و بازی با تصاحب توپ از طرف یکی از دو تیم شروع می شود. بازیکنان هر یک از دو تیم در قسمت های مختلفی از زمین بنا به شرایط بازی ممکن است موقعیت مکانی خود را که مربوط به وظیفه ی بازیکن دیگر باشد تغییر دهند و مجدداً به موقعیت خود بازگردند. طبق قوانین خاص و به صورتی هماهنگ و گروهی، بازیکنان گوی را با ضربات چوگان بر روی زمین به دروازه تیم مقابل جهت زدن گُل هدایت نموده و از ورود گوی تیم مقابل به دروازه ی خود جلوگیری می کنند. نیمه ی زمین بعد از زدن هر گل عوض می شود و در پایان بازی نیز هر تیمی که امتیاز بیشتری کسب کرده باشد، برنده است. در صورتی که دو تیم برابر شوند، وقت اضافه در نظر گرفته می شود و اولین تیمی که موفق به زدن گل شود برنده اعلام میشود. دو داور سوار و یک داور نشسته و یک نفر وقت نگهدار و یک نفر مسئول نگهدارنده و ثبت گل ها و یک نفر پرچمدار در پشت هر دروازه در مسابقه حضور دارند.
توقف مسابقه ی چوگان در شرایط معمولی، تنها در زمان پایان یک چوکه، جهت استراحت و تعویض اسب ها صورت می گیرد. در یک بازی معمولاً از یک اسب حداکثر در دو چوکه استفاده می شود. اسب های چوگان باید ویژگی خاص این بازی را نظیر سرعت، مقاومت و چابکی داشته باشند. از اسب های ایرانی اسب کُرد و از اسب های خارجی اسب تروبرد اسب های مناسب برای این بازی هستند.
منبع: https://www.visitiran.ir/